شعر و ادبیات فارسی، واگویه ها و ادبیات جهان

شعر و ادبیات فارسی، واگویه ها و ادبیات جهان

مجموعه ادبیات کهن از غزل، قصیده، رباعی و حکایات تا ادبیات معاصر ایران و جهان
شعر و ادبیات فارسی، واگویه ها و ادبیات جهان

شعر و ادبیات فارسی، واگویه ها و ادبیات جهان

مجموعه ادبیات کهن از غزل، قصیده، رباعی و حکایات تا ادبیات معاصر ایران و جهان

همه بغضشون گرفته چرا بارون نمیاد مریم حیدرزاده دکلمه بارون

همه بغضشون گرفته چرا بارون نمیاد مریم حیدرزاده دکلمه بارون
همه بغضشون گرفته چرا بارون نمیاد
لیلی مُرد از غم دوری چرا مجنون نمیاد

روی ماهش کجا پنهون شده اون رفته کجا
چرا از اون وره ابرا دیگه بیرون نمیاد

نیتت رو واسه فال قهوه کردم ولی حیف
عکس چشمای قشنگ توی فنجون نمیاد

منو کُشتی تو با این خنجر دوریت عجبه
چرا از این دله دیوونه یه کم خون نمیاد

مگه تو بی‌خبری موم رو پریشون میکنم
دل تو حتی واسه مویه پریشون نمیاد

دلت از بس که سفید و لطیفه مثه برف
از خجالت تو برفی تو زمستون نمیاد

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود تو اومدی
درا رو بستم از اون وقت دیگه مهمون نمیاد

صدایه بارون قشنگه به شیشه که میخوره
اما با غم نجیب روی ناودون نمیاد

دو سه بار واسط نوشتم مثه آینه میمونی
تو یه بار جواب ندادی چرا شمعدون نمیاد

عمریه اسیرتم اسیر اون چشمای ناز
یه ملاقاتی واسم یه بار به زندون نمیاد

نمیگه کسی واسه مرمتش فکری کنیم
هیچکسی سراغ این کلبه ویرون نمیاد

زندگی بازیه شطرنجه و من منتظرم
طرف مقابلم ولی به میدون نمیاد

گاهی وقتها اینقدر آب و هوام ابری میشه
که قد اشکای من از رود کارون نمیاد

گاهی با خودم میگم شاید میخواد ذوق بکنم
اما معلومه نخواد بیاد که پنهون نمیاد

اونکه برای دیدنش ستاره میشماری اهل نازه
پس با یه خواهش آسون نمیاد

توی نامه آخری کلی دلیل اورده بود
مثلا چون تشنه‌اند یاسایه تو گلدون نمیاد

لااقل کاش راستشو برای من نوشته بود
کاش واسم نوشته بود به خاطر اون نمیاد

مریم حیدرزاده، آلبوم یا تو یا هیچ‌کس، شعر بارون، ۱۳۷۸

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد